ای همسفر آهسته تر....
ای از همه شوریده تر.آهسته تر...
سر مست شبهایی دگر
.دروازه های مهتابها گل کرده در محرابها.
خورشیدهای بی خبر
.همرزم من ببین علامتهای استفهام عشق
.ناخوانده از من درگذر.
من باز میخواهم در کوچ شما جاری شوم
ای عاشق دلان دربدر.
امشب هوای رفتن از دشت و صحاری کرده ام
از تیرگی
.ای اسب سفید همسفر.
ای شاهد صبح و سحر
.میترسم از تاریکی سایه های دنباله دار.
میترسم از جاماندن و انتظار..
میترسم از تیرگیها
.میترسم از غفلتها
.میترسم از شرمندگی ..
ای آفتاب همسفر آهسته تر.