پيامهاي ارسالي
+
با سلام خدمت دوستان قديمي و جديد.
اين روزا اراجيفي از عده اي معلوم الحال ميشنويم که لازم شد چند نکته اي رو عرض کنم .شايد پراکنده شنيده باشيد که بعضي از فوتباليستهاي بيسواد و يکشبه به پول و ثروت رسيده و هار شده و همينطور بازيگران تاتر و سينما که افسار پاره کرده اند اراجيفي گفتن که ضمن نمايان شدن ماهيت پست و حقير و فطرت غربدگدايانه شان نمک نشانسي و خدا نشناسي شان هم بيشتر از بيش نمايان شد ادامه...
در انتظار آفتاب
103/8/20
محمد جواد س
روي سخنم بيشتر با اون حرام لقمه اي هست که يک فوتباليست وطن فروش و بي غيرت را قهرمان ملي خطاب کرده و از اون مانند يک بز تبعيت ميکند .اي وطن فروشهاي بي غيرت قهرمان ملي کشور ما اون نوجوان 17 ساله بود که وقتي ميخواست بره تو ميدون مين پوتينهاشو از پاش دراورد و داد به دوستش،و گفت اينارو از تدارکات تازه گرفتم حيفه پاره بشن بيت المال هستن و با پاي برهنه رفت روي مين و شهيد شد . اي بي همه چيزها ...
محمد جواد س
اي بي همه چيزها قهرمان ملت ما اون کساني هستن که هنوز که هنوزه بعد دها سال استخونهاي مبارکشون رو از زير خروارها خاک پيدا ميکنن و براي مادر پيرشون ميارن مادري که سالهاست چشم انتظاار يک استخوان کوچک و نشاني از پاره تنشه .نه توي بي،شرفي که پوست و استخونت از مال حرام تشکيل شده و اينروزا به مقدسات بي حرمتي ميکني و احکام شرع مقدس اسلام رو دخالت در آزادي ميدوني ...
صديقه اژه اي
مهسا اميني يک دام بود براي آشوب وبهم ريختن جامعه
.:راشد خدايي:.
سلام حاجي... واسه قلبت ضرر داره... اينقدر ناراحت نشو...بچه ها هستن، قضيه جمع ميکنن
+
سلام عليکم .
عازم سفر هستم .
از همه شما حلاليت ميطلبم و نيازمند،دعاي شما خوبان هستم .
رضا صفري
102/2/20
+
سلام دوستان گرامي شيره انگور ميخوام قيمتش مهم نيست فقط،کيفت داشته باشه .
لطفا کساني که دارن اعلام کنن .ممنون و سپاسگزارم .
.:راشد خدايي:.
102/1/5
+
حال دلم خوب است.
آسمان زيبا زمين زنده و باران هاي با طراوت.
ارديبهشت است..زيباترين فصل و ارديبهشت ماه عاشقي.
هيچ ماهي شبيه ارديبهشت نيست. ارديبهشت لبخند آسمان است به شبهاي زيباي بهاري.
دوست دارم دل بدهم . سر بدهم جان بدهم تا ارديبهشت اردي به عشق باشد.
آرميس♥
101/5/28
+
جنگيدن در سوريه
براي نجنگيدن در ايران
تنهـا يک نتيجه کوچک از
حماسه مدافعان حرم است به_وقت_شـــــام ميتوانست_به_وقت_پايتخت_باشد مدافعان_حرم_مچکريم
.: ام فاطمه :.
101/2/13
+
دلم محمل نشين صحراست... شرح حال نپرس از من خسته دل.... دردي به سينه دارم..... شرح غم و درد و افسوس ميگويم.... زهر فراق را نوشيده ام. بر دوش ميکشم علم حسرت را... داغ فراق گر چه دلم را ميگدازد... اما ندايي ميگويد . آرام باش . اندکي صبر ... سحر نزديک است ....
.: ام فاطمه :.
101/2/13
+
سنگ صبور من خيالت راحت.
قول داده ام هر شب فانوس يادت را در کوچه هاي تنگ و تاريک دلم روشن کنم.
بهار آمده است و من هنوز در ميان کوچه هاي خاطره پرسه ميزنم .
خيالت راحت هنوز هم به چشمک هيچ ستاره اي جواب نمي دهم .
خانم مهندس
99/9/21
خط خودکاري جوانمرد
99/8/21
+
روزي که او بيايد همه جا بهار ميشود و لحظه هايمان پر از گلهاي نرگس.
لبهاي غنچه آن روز با خنده جويبار باز ميشود و در نگاهش ميباليم و باور فرداي تازه اي در وجودمان تا فراسو پر ميگشايد.
او که بيايد انتظار هم بسر ميرسد.
پس موعود من پاي در يکي از همين صفحات تفويم بگزار و آيينه داران تماشاي رويت را کنار جاده انتظار به شبستان شهود دعوت کن.
در انتظار آفتاب
99/7/20
مولا جان .عمري در انتظار خاموش ، ولي بي قرار شکستيم ، اما نيامدي ، آيينه صبر دلهايمان غبار زمانه گرفت اما نيامدي . آقا جان از پس روزهاي مه آلود زمين به روزگاري چشم دوخته ايم که مي آيي و ( قدقامت بهار) را سر ميدهي... نازنينا.نفسي اسب تجلي زين کن که زمين گوش به زنگ و زمان چشم به راه.
+
تمام واژه هاي شعرم را به پايت ريختم نيامدي.
شعرهاي باراني ام را برايت سروده ام نيامدي.
ببين با اشک ديده نوشته ام غزلهايم را براي تو.
اين شاعر خسته دل همراه غزلهايش پير شد و نيامدي.
اينک در دل شب نشسته ام و شعرهابم را با سوز دل.
غزل غزل فرش رهت کردم اما باز نيامدي
در انتظار آفتاب
99/7/20
+
*سلام صبح بخير.اذان صبح به افق تهران *آثار و برکات بيداري بين الطلوعين
بين الطلوعين يعني بين دو دميدين (طلوع) روشنايي/ بين طلوع فجر (نماز صبح) تا طلوع آفتاب و زماني که هوا تقريبا گرگ و ميش شده است.
به تعبيري ديگر، بين الطلوعين يعني بين دو شرق، يک شرق يعني طلوع صبح کاذب که خيط ابيض (نخ سفيد) است و شرق دوم يعني طلوع صبح صادق که طلوع آفتاب است
در انتظار آفتاب
99/7/20
+
هيس .
آرام باشيد،
هيچ چيز تغيير نکرده است .
فقط همه ما مرده ايم.
1499/5/21
در انتظار آفتاب
99/7/20
+
تو
هيچ وقت تکراري نمي شوي .
مثل سجده سرخ خورشيد بر پهنه افق.
تو همان آواز دلنشين چکاوکان عاشقي که هر بامداد بر شاخسار دلم مي نشبني.
عمري ست زانو به بغل در آرزوي وصال تو غروبها را به تماشا نشسته ام . .
در انتظار آفتاب
99/7/20
خورشيد را نمي دانم . اما غروب براي من فرصتي است تا تصور وصال تو را بر پهنه خيال خويش ترسيم کنم. نگارا اينک جملات خويش را با عشق در برگه هاي پاياني دفتر خاطراتم مي نگارم. مي نويسم بر پهنه سرخ غروب و بر سياهي شب . تا بخوانند ستارگان شرح پريشانيم را..
+
چند سطري بي تعارف ...
نگارا از غروب و دلتنگي هايش نوشتم نيامدي..
از باران و کوچه و غم تنهايي نوشتم نيامدي..
از بهار و چکاوکان عاشق گفتم و از غم روزهاي جدايي اما نيامدي..
امروز که پنجره را گشودم کوچه پر از برف بود ..
د آخه نکبت حتما ميخواي زلزله هفت ريشتري بياد تا بياي ..
خب خبر مرگت بيا ديگه ..ديييي...
پ ن . طنزي بود جهت انبساط خاطر دوستان .B-)
در انتظار آفتاب
99/7/20