نماز عشق...
لحظه ها میگذرند ..
ثانیه ها دقایق ساعتها روزها ماه ها و سالها میگذرند ..
نمیدانم شاید من در گذر سالها، لحظه ها را گم کرده ام ...
شاید من در حوالی آفتاب ، افق را گم کرده ام...
یاران از فکر من میگذرند و این هنوز امیدی غیر قابل وصف را زنده میکند..
باز هم در گذر لحظه ها شبنم را بر شقایقهای عاشق میشود دید ..
خدایا دوست دارم بنشینم و به آسمان بی کرانت نگاه کنم...
خدایا دوست دارم در کلبه مهربانیت نماز بخوانم .
.خدایا دوست دارم برای تو نماز عشق بخوانم ...
خدایا دیگر حرفی نخواهم زد .
مهر سکوت بر لبان خشکیده ام میزنم .
چاره ای نیست جز نگاه خیره و حسرت بار به قاب عکس یاران ...
اشکها مجالم نمیدهند .
.قابی که میشد بهار را در آن دید دیگر طراوت آن روزها را ندارد .
خدایا منتظرم، منتظر لحظه ای که عشق در افق تداعی کند..