خنده هایم....
من این خنده ها را نگه داشته ام برای روز مبادا..
.من این خنده ها را نگه داشته ام که دل را آتش بزنم.
.میسوختم اگر این آتش را در دلم خاموش میکردند..
.می سوختم..
میدانم که می آیی همین وقتها...
همین لحظه ها ..
.گاهی اوقات در خواب می بینمت.
.تو همراه خوابم می آیی...
تو به خوابم می آیی.
.وقتی که می آیی پشتت قایم می شوم و تو صدا میزنی که بیداری؟
در دلم همین آتش گر میگیرد بر عکس تمام عکسهایم میگریم..
گریه هایم بر خنده هایم میخندند.
.و خنده هایم از گریه هایم میگریند.
.و تو میروی و من میمانم با یک دنیا خاطره.و غم...
و من میمانم به امید فردایی دیگر.
به امید آمدنت
به امید سوختنی دیگر
به امید خنده های سوزانی دیگر
و به امید خنده های سردی دیگر...
.