پروانه های بال سوخته...
در پشت نبرد و در پس آن همه سنگر و آر پی جی و توپ و تانک و در پشت آن همه ترکش ریز و درشت و صدای انفجارهای پی در پی چادرها و سنگرهایی بود که نامشان سنگر امداد یا بهداری بود..جایی که پروانه های زخمی را می آوردند..جایی که تعریف بودن و یا رفتن از زبان رزمنده ها و ایثارگران شنیدنیست...اگر خوب بنگریم پروانه های زخمی زیادی بودند و هستند که حکایت درمانشان هر کدام میتواند کتاب قطوری باشد...کتابی که مثابه درمان محض نبوده و نیست...بله منظور مجروحین و جانبازان هستند....شاهدان صحنه های درد و اشک و خون...براستی چرا جز دردمند معنای زخم و درد و درد دل را نمیدانن؟..این حکایت هنوز هم ادامه دارد.حکایتی که هنوز به انتها نرسیده
و هر روز شاهد پرواز یکی از همین پروانه های بال سوخته میباشم...