آشیانه کبوترهای غریب ...
چمدان خستگی هایم را بگیر و زمین بگذار میخواهم برای دیدنت قد راست کنم..
کبوترها دور گنبد و گلدسته هایت میگردند و من سر سپرده شالها و چراغ های سبز بالای ضریحم..
حرم نقطه تلاقی همه دردها و درمانها..
حرم دری که رو به بهشت باز میشود..
حرم آشیانه کبوتر ها و یاکریم های غریب..
وقتی با توام حالم خوب است حتی غروبهای دلتنگ و نفسگیر..
چراغهای گنبد و گلدسته ها قطب نمای منند..
و همه کوره راههای تاریک به حرم میرسند..
مهمان تو ام آب و گلابی که به من تعارف میکنی به هیچ ثروتی نمیدهم.
گلدسته هایت دعا میکنند برای مایی که محتاج استجابتیم.