سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

آشیانه کبوترهای غریب ...

چمدان خستگی هایم را بگیر و زمین بگذار میخواهم برای دیدنت قد راست کنم..

کبوترها دور گنبد و گلدسته هایت میگردند و من سر سپرده شالها و چراغ های سبز بالای ضریحم..

حرم نقطه تلاقی همه دردها و درمانها..

حرم دری که رو به بهشت باز میشود..

حرم آشیانه کبوتر ها و یاکریم های غریب..

وقتی با توام حالم خوب است حتی غروبهای دلتنگ و نفسگیر..

چراغهای گنبد و گلدسته ها قطب نمای منند..

و همه کوره راههای تاریک به حرم میرسند..

مهمان تو ام آب و گلابی که به من تعارف میکنی به هیچ ثروتی نمیدهم.

گلدسته هایت دعا میکنند برای مایی که محتاج استجابتیم.