به غروب ماه نزدیک میشویم ...
کم کم بساط مهمانی خدا جمع می شود /
کم کم به غروب ماه نزدیک می شویم
کم کم باید آماده دعای وداع باشیم .
ای ماه
ای ماه پر فضیلت
چه زود گذشتی ؟
چه زود آمدی و چه زود رفتی
آمدنت را با یک دنیا امید آغاز نمودیم
آمدنت را به فال نیک گرفتیم تا در تو بندگی گنیم
در تو توبه کنیم و در تو عهد ببندیم
ای ماه تو آمدی تا فرصتی دوباره پیدا کنیم
برای به خدا رسیدن
تو آمدی و نوید وقتی مقتنم را دادی
تو آمدی تا با استفاده از فضایلت به خود بیاییم و به خدا برسیم
تو آمدی
اما ما نیامدیم
تو آمدی و ماندی
اما ما نماندیم
تو آمدی و تمام شدی اما ما تازه شروع شده ایم
تو ای ماه عزیز تو در حال رفتنی و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ..
تو در حال عبور هستی و ما در حال سکون
ای ماه مهمانی
قدر لیالی قدرت را ندانستیم و بهره ای نبردیم
شبهایی که خداوند نعمتهایش را به حراج گذاشته بود و ما منتظر فرصتی بهتر بودیم
شبهایی که میشد آدم شویم و نشدیم
شبهایی که خدا درهای رحمت را باز گذاشته بود و منتظر دستهای باز ما
شبهایی که خداوند به ملائکه خود فخر فروشی میکرد را درک نکردیم
شبهایی که خداوند بی واسطه و با واسطه گناهان ما را میبخشید و ما در دنیای خود گمشده بودیم
شبهایی که خداوند بدون ورودی درهای بارگاهش را بروی بندگاه گنهکار باز گذاشته بود و منتظر پشیمانی ما بود
حال ای ماه مهر
ای ماه گذشت
ای ماه بندگی و ای ماه رو سیاهان رو سپید
حال که می روی امید ان داریم که رو سپید باشی
حال که می روی امیدواریم که از دست مهمانانت رنجیده خاطر نشده باشی
حال که می روی امید داریم که با خاطرات خوش بروی
حال که می روی ....
راستی ای ماه خدا حال که می روی باز هم باز خواهی گشت؟
آیا دوباره تو را و تمام فضائلت را خواهیم دید؟
نمی دانم که در لیلای قدرت برایم چه نوشتند
اما به امید دیداری دوباره دعای وداع را میخوانیم .
پ ن : ای ماه حال که رفتی میگویم می گویم که دلم برای سحرهایت دلم برای دعای افتتاحت و دلم برای ربنای افطارهایت تنگ میشود ای ما زود برگرد .