می روم یا می مانم؟...
می روم یا می مانم ؟
همیشه از خودم می پرسم..
نگاه کن مرا شاید دارم میروم.
.تمام وجودم با توست..
دلم هم با توست..
شاید همه اش..
دلم میگوید بمان..
یکی از نزدیکی دلم میگوید فرصت هست برو ..
برو به خوبیها...
دنیا فریبنده است...
فریب نخور..
اصلا چه کسی و کی مرا مجاب به ماندن می کند؟..
دلم میگوید برو لکن دل که حجت نیست..
اصلا خود خدا فرموده که جان را در معرض خطر قرار ندهید...
دل و عقل دعوایشان شده..
زودباش دیگه برو نه نرو..
می روی یا نه؟
ای دل
ای دل آشفته وای بر تو هر وقت خواستم بروم خرابش کردی..
بگو ببینم چه می گویی؟..
عقل میگوید میدانم که باید رفت.باید رفت ...
چگونه و کی دل مزاحم است..
می روم تصمیمم را گرفته ام می روم..
اما دنیا را چه کنم؟
.متعلقات را چه کنم؟..
خدایا کمکم کن ...
وای بر من وای بر دل...
دارم میروم..
دلم با توست ساقی دارم میروم.
.در این لحظات چیزی جز خواندن قرآن آرامم نمیکند..
میروم برای شنیدن از کسی که درد مرا میفهمد..
خدایا از تو استعانت میجویم..
مرا آرام کن.
خدایا خودت گفتی که گشاینده مشکلات هستی..
خدایا خودت گفتی که حاجت بخواه...
خدایا امشب با سوز دل هوای سخن دارم..
خدایا هوای کوی تو از دل و عقل نرود.
خدایا سردر نمیاورم ..
متحیرم..
سرگشته ام
خدایا تو خود راهی نشانم ده..
پ ن : آرزو به دل ماندیم و نشد..