سلام همسنگر.بخند...
سلام همسنگر.سلام همرزم..سلام ای شهید...خیلی دوست داشتم که بیام سر مزارت درد دل کنم.
.اما چه کنم که نتونستم..اما خواستم اینجوری درد دل کنم و به نوعی هم بیان درد..نمیدونم دقیقا چند ساله که مهمان آقا ابا عبدالله الحسین(ع) هستی.
.دیروز بر حسب وظیفه شرعی اومدم نهی از منکر کنم..عده ای منو متحجر و خشک مقدس نامیدن و عده ای هم امل.!!
تعجب نکن بخند .مثل همون زمانی که عکس گرفتید.بخند آخه میدونی چیه؟
دیشب خیلی دلم شکست .بعدش کمی فکر کردم و بخودم گفتم. که ناراحت نشو تو به وظیفت عمل کردی.و باید خوشحال باشی.
..باور کن نتونستم هضمش کنم و با ناراحتی خوابیدم ولی امروز صبح که بیدار شدم .دیگه اثری از اون ناراحتی در من نبود..می دونی چرا ؟
.دیشب خواب دیدم .روبروی ضریح مقدس آقا ابا عبدالله الحسین(ع) ..همون که سید و سالار شما در بهشته .همون ضریحی که زیارت دنیوی اون عزیز به دل شما و امثال شما موند. -
.
.همون ضریحی که اشتیاق زیارتش و باز کردن راه برای زیارت ما باعث شهادت شما شد.
.
بله ضریح مقدس اون آقایی که همیشه از اون مدد میگرفتین و ذکر روز و شبتون یا حسین بود..
.
بگذریم. خواب دیدم دو زانو روبروی اون ضریح و در صحن و سرای مولامون نشستم و دارم به ضریح نگاه میکنم
و دست به سینه دارم میگم السلام علیک یا ابا عبدالله..السلام علیک یا ثارالله..بخند همسنگر..بخند همرزم
..امروز دیگه مثل دیشب ناراحت نیستم و خیلی هم خوشحالم..بخند همسنگر بخند همرزم..