یاسر یاسر حمید
یاسر یاسر ...حمید..حمیدجان بگوشم..یاسر جان هر چه زودتر نیروهاتو بیار عقب..بیسیم رو خاموش کرد..نجوا کنان رفت انتهای کانال..حمید جان خوشبحالت که نیستی غم از دست دادن یاران سفر کرده رو بخوری...7/8 روزه که آب و غذا بهمون نرسیده بود..آب جیره بندی شده بود...از 3 روز پیش هم آب نداشتیم..حاجی اشک میریخت و کنار بچه ها نشست...عطش همه بچه ها رو هلاک کرده بود..همه رو بجز شهدا...شهدایی که حالا دیگه پر کشیدن و در انتهای کانال راحت و آسوده خوابیده بودن..دیگه شهدا ت ش ن ه نیستند.صدای بیسیم در انتهای کانال برای همیشه جاویدان ماند.بچه ها همه روی خاک افتاده بودند انتهای کاناب مثل گودال قتلگاه بود..دیگه کسی تشنه نبود..فدای لب تشنه ات یا پسر فاطمه(س)....و خاکهای رمل جنوب آرامگاه تشنه لبان راه حسین(ع) شد.