سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

بهار دلها...

 

سلام.جنب و جوش مردم شهر دیدنیست.همه در هیاهی خرید شب عید..در تکاپوی عوض کردن مبلمان و خرید البسه نو... در فکر تهیه مایحتاج سال نو .بیشتر صحبتها حول و هوش افزایش قیمتها و در آمد ماه آخر سال میچرخد...میوه ها از سردخانه ها خارج شده و راهی بازار شدن..کاسبها اجناس مغازه های خود را افزایش داده و برای فروش شب عید از اقوام و دوستان کمک میگیرند.این هیاهو و تلاش و جنب جوش تا چند روز دیگر به پایان میرسد  و باز هم زندگی عادی میشود .چرا؟ مگه قراره چه اتفاقی بیافته؟ آهان قراره بهار بیاد .همه میدونیم بالاخره بهار میاد و ما همچنان در تهیه و آماده سازی خودمان و منزل برای آمدن  بهار..مگه این جناب بهار قراره برای ما چه کاری انجام بده که اینقدر منتظرشیم  و براش تدارک دیدیم؟بهار قراره سال رو عوض کنه؟ یا ما رو عوض کنه؟ نمیدونم ...ای کاش اینقدر که مطمئن از اومدن بهار بودیم و اینقدر که برای اومدنش هزینه میکنیم و جنب و جوش داریم.اینقدر برامون مهمه که با آمادگی کامل به استقبالش بریم و چیزی کم و کسر نداشته باشیم.همونقدر هم منتظر اومدن .بهار دلهامون باشیم .ما منتظریم؟ .اسمن بله ..اما رسما چه کار کردیم؟..آیا لباسهایمان را نو کرده ایم؟ یا هزینه ای کرده ایم ..برای اومدن بهار و مهمونای نوروزی همه کار کردیم و با خیال راحت روی مبل سلطنتیمون لم دادیم و منتظر مهمانهامون هستیم تا بیان و تا خرخره بخورن و با هم دیگه گپ و گفتگو و شوخی و بگو بخند و احیانا بحثهای سیاسی...ماها در آماده شدن خیلی تبحرداریم ..خدایی بنده خودم رو عرض میکنم .چقدر منتظریم که آقا بیان؟ چقدر هزینه کردیم .چه تدارکاتی اندیشیدیم؟آیا اسباب پذیریایی از بهترین مهمانمون رو فراهم کردیم؟آیا برامون انقدر مهم هست که دلهارو خونه تکونی کنیم و همه جوره منتظر باشیم ....اولین مهمونهای نوروزیمون وقتی وارد خونمون میشن بعد از سلام و احوالپرسی با چشمهاشون یه دوری در اتاقمون و سفره هفت سین میزنن و میگنن به به.... ما چقدر آماده ایم تا وقتی آقا اومدن و زندگی ما رو دیدن و از آمادگی کامل ما خوششون بیاد و بفرمایند که به به؟واقعا انتظار یعنی چی؟ .منتظر بهار باید بود یا منتظر بهار دلها؟