سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

برانکار یا برانکارد؟!

    نظر

 

سلام علیکم. تو منطقه یه آمبولانس داشتیم که فقط اسمش آمبولانس بود با گاری فرقی نداشت اول اینکه برانکار(برانکارد) نداشت و کف اون یه پتو پهن کرده بودیم و مجروهارو رو اون میخابوندیم!!! خلاصه بگم که درب و داغون بود هرچیشم میفتاد یا میشکست رانندش با پیچ و مهره اونو میبست!!وقتی توش میشستیم از همه جاش گردوخاک میومد تو و موقع حرکت مثل خونه های ضد زلزله ژاپنی 5 متر حرکت عرضی و طولی هم داشت..دی.خمپاره که خورد زمین داد زدم برید آمبولانس رو بیارید ترکش به کمر یکی از بچه ها خورده بود(رحیم)رفتم زیر بغلشو گرفتم گفتم زود بریم بیمارستان.رحیم گفت بابا ول کن هیچی نیست گفتم نه جای خطرناکی خورده نزدیک نخاعته..سریع بردیمش دم آمبولانس..پتویی که کف آمبولانس بود رو لوله کردم گذاشتم زیر سرش..بنده خدا رو روی آهن زنگ زده کف آمبولانس خوابوندیم.منو سید هم رفتیم بالا یکی مون اینور نشستیم یکمون اونور .صندلی که نداشت کف آمبولانس نشستیم!!!!آمبولانس حرکت کرد چند دقیقه بعد رحیم داد زد آی کمرم.کمرم داره می سوزه..دو نفری گرفتیمش گفتم این درد تو بخاطر ترکشه.الان داره میره سمت نخاعت.تکون نخور!رحیم بیچاره ترسید و حرفی نزد.چند دقیقه بعد وقتی آمبولانس تو حیاط بهداری پیچید .بوی کباب هم تو آمبولانس پیچید!به محضی که راننده دستی رو کشید(البته پاشو گیر داد به لاستیک..دی)رحیم از جا پرید و رفت بیرون با تعجب دیدم روی کمرش چهار تا سوراخ ایجاد شده و غرق خونه!به کف آمبولانس که نگاه کردم.دیدم لوله اگزوز به کف پوسیده آمبولانس چسبیده و هر چهارتا پیچ اون خونیه!!به سید گفتم تا برنگشته بزن در ریم بریم خط>..دی..

 

محمد جواد .نوشت شب عیده برای دوستان کمی شادی ایجاد کنیم.