قدقامت بهار
روزی که او بیاید همه جا بهار میشود و لحظه هایمان پر از گلهای نرگس.
لبهای غنچه آن روز با خنده جویبار باز میشود و در نگاهش میبالیم و باور فردای تازه ای در وجودمان تا فراسو پر میگشاید.
او که بیاید انتظار هم بسر میرسد.
پس موعود من پای در یکی از همین صفحات تفویم بگزار و آیینه داران تماشای رویت را کنار جاده انتظار به شبستان شهود دعوت کن.
مولا جان .عمری در انتظار خاموش ، ولی بی قرار شکستیم ، اما نیامدی ،
آیینه صبر دلهایمان غبار زمانه گرفت اما نیامدی .
آقا جان از پس روزهای مه آلود زمین به روزگاری چشم دوخته ایم که می آیی و ( قدقامت بهار) را سر میدهی...
نازنینا.نفسی اسب تجلی زین کن که زمین گوش به زنگ و زمان چشم براه .. -
-