سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

مکتبی تنگ و تاریک ...

 

تاریکی شب ...

من بودم و سنگر و یک آسمان پر از ستاره ...

سنگر بود و تاریکی و نخلستان ...

گودال کوچکی با چند گونی ..

پر از رمز و راز ...

پر از حرف ...

سنگر جان پناه نبود  روح پناه بود ..

شبها غوغا می شد ....

بوی خاکش ...

تکیه بر گونیها ..

اشکها و راز و نیاز ...

سنگر ماوا  

سنگر کلاس درس 

مکتب  انتظار ..

درون سنگر میشد توشه راه اندوخته کرد ..

سنگر سکوت ...

سکوتی خیس و نمناک ...

پر از عشق ...

سنگر تنهایی عمیق و ژرف ...

سنگر میعادگاه ...

سنگر  و قطرات اشک ....

سنگر محراب ...

سنگر و عمیقترین نگاه ...

سنگر و  بغض چندین ساله ..

.دیگر ان شبها تکرار نمی شود ...

شبهای تنهایی

و شبهای انتظار ......