من...ما....او...
سکانس اول...رو مبل سلطنتی نشسته بود و با گوشی لمسیش ور میرفت و تصویر راهپیمایی رو در ال سی دی پنجاه و چند اینچی نگاه میکرد و میگفت:
مملکته داریم؟.تخم مرغ رو میخریدیم دونه ای پونزده زار الان رفتم یارو میگه شونه ای سه هزار تومن!!!!
یادش رفته بود اون زمان وقتی سریال آقای مربوطه میداد باید کلی راه میرفت و بخونه عمه خانم میرسید با اخم عمه جون کنار میومد و بشینه پای تلویزیون چهار در شاوب لورنس تا یه سریال مزخرف ببینه!!!