سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

زمانی بود و مکانی ...

    نظر

زمانی که در مکانی بین خود و خدا مانعی احساس نکنی

زمانی که ناز و نعمت را رها کنی نعمت معشوق را بچشی 

 زمانی که ایثار و از خود گذشتگی در کربلای ایران زمین تو را با پیکری خونین به ملاقات خداوند ببرند ./

یاد شبهایی که در سنگری دور هم جمع می شدیم و فانوسی روشن می کردیم ،

دعای کمیلی ،

غسل شهادتی

 و انتظاری شیرین ..

شب حمله شبی که با یاد کربلا و به عشق کربلا و به امید حق راهی باز میشد  

 راه گشایش این راه خون بود ..

صدای غرش خمپاره ،

خون گرم و سرخ

پیش کشی برای معشوق .

از طرف دلداده .

در زیر بارش مسلسلها میشد معشوق را به آغوش کشید . 

 

ناله های شبانگاه ،

سجده های طولانی همراه با زمزمه و ناله و اشک ،

نماز های شب ،مناجات ،

هیچکدام راهی به گذشته ندارند

زمانی بود و مکانی ...

زمانی میتوانستی با پرستوها همسفر شوی

پرستو هایی که عاشق پرواز بودند

پرندگانی که همراه با شفق به نور مطلق پیوستند و در طلوع فجر بر قله زیبایی ایستادند .

hینک چه درد عظیمیست ،

 با قلبی پر درد و چشمی پر خون فقط نظاره گر بودیم .

زمانی بود و مکانی ...