جوهر اشک و قلم دل...
عادت کرده ام به نوشتن و چیزی جز نوشتن و حسرت دورانی نه چندان دور آرامم نمی کند.
تمام دلخوشیم نوشتن است ، نوشتن از گذشته
از گذشته ای که میشد به هدف رسید و حسرت نخورد
نوشتن برایم عادی شده است شاید لحظه ای آرامم کند
گاهی اوقات غمگین و خسته از کویر خاطراتم عبور می کنم
انگار هزاران سال از آن دوران می گذرد ..
ای کاش میتوانستم نوشته هایم را ترجمه کنم
کاش میتوانستم تمام احساسم را بنویبسم.
تمام امیدم اینست که با نوشتن خط سیر را به سمت یار طی کنم..
از بهترین کلمات و زیباترین آنها برای شهدا استفاده می کنم..
در این دنیای وانفسا چیزی لذت بخش تر از این برایم نیست
بعضی اوقات نوشتن تفکر نیست
نوشتن احساس است
احساسی بس غریب و دلگیر
نوشتن توصیف همه چیز است اما معنای همه چیز خیر
نوشتن خاطرات بروی کاغذ حس زیبایی دارد
حس دلتنگی
حس دلداری
و حس دلکشی
نوشتن برای شهدا زمان و مکان خاصی ندارد
هر زمان که دلت گرفت میتوانی بنویسی
میتوانی با شهدا ارتباط برقرار کنی
می توانی درد دل کنی
از جدایی شکوه کنی ....
اگر با جوهر اشک و قلم دل بنویسی نوشته ات حرف میزند
کلمات به صدا در می آیند واژه ها خود توصیف دلتنگیت میشوند