فقط می توان گریست...
اینک جامه ای سیاه بر تن می کنم و با فریاد می گویم که این خون سرخ نشانه جهاد فی سبیل الله است.
جهادی که درس آن را از حماسه عاشورا آموختی...
اینک میتوانم لباس سر تا پا سفید بپوشم و با صدای بلند بگویم که کفن پوشیده ام تا عهدی که با شما بستم را وفا کنم...
اینک آماده ام ....
می توان سیاه پوشید در عزای شما..
می توان خندید و شادی کرد...
می توان فریاد کشید..
می توان ندا سر داد که شهیدان زنده اند چرا که شما روزی آسمانی دارید
می توان از اعماق وجود مسرور بود چرا که زندگی جاودانه دارید...
می توان بر سر زد و شیون نمود..که چرا همراه شما نیستم..
می توان گونه های خود را به رنگ سرخ درآورد تا زردی رویم را کسی نبیند..
می توان خاک بر سر ریخت ...
می توان خجلت زده شد..
میتوان شرمنده شد
که چرا جاماندم؟..
باید گریست
باید خون گریه کرد..
باید برای اینهمه دور ماندنها گریست...
پ ن نیازمند دعای پاکدلان هستیم.