سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

بوی باران بوی یاران..

 

دلتنگ روزهای بارانی جنوبم..

بارانهای جنوب که وقتی می باریدند طراوت خاصی به خاکهای منطقه میدادند....

بوی باران با بوی عطر خون شهدا و بوی خوش باقیمانده اجساد مطهر شهدا در فضا پراکنده میشد...

.بوی باران حس عجیبی به انسان میدهد.

و حال وقتی بوی باران با بوی یاران آمیخته شود شمیم بهشتی را بوجود میاورد....

وقتی باران میبارید،اروند هم سرافرازیش را به رخ می کشید.

.اروند هم سرافراز بود از یادگارانی که تا قیام قیامت در خود جای داده است..

براستی چرا اروند جاودانه ماند؟

اروند یک رود بود و یک رود هست اما گنجهای نمایان و گاها نهانش بود که اروند را جاودانه ساخت.

وقتی باران می بارید اروند هم با خروشش و با طغیانش شادی خود را نمایان می ساخت..

وقتی که قطرات باران با شتابی فراوان بروی نخلهای جنوب فرود می آمدند به احترام خاک، آرام بروی شاخه ها می غلطیدند و خود را بروی خاک نرم جنوب رها می کردند.

قطرات باران در جنوب با شتاب می آمدند اما با تامل و تانی به روی خاک جنوب بوسه میزدند و به آرامی جذب خاک می شدند..

.محمد جواد نوشت: ببار باران... ببار باران... به یاد یاران.