سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

شاهد پر مدعا....

  کسی نمیداند در آن شب چگونه از میان تلاطم موجها گذشتی...کسی نمیداند که چگونه از میان آن همه موانع و تله عبور کردی..کسی نمیداند که بهانه در دل داشتی و شراره در جان داشتی.و گذشتی..آن شب چگونه شبی بود؟اروند راز دار شماست.باری اروند این رازدار پر مدعا و این رود عظیم که در برابر اراده و ایمان شما همچون نهری آرام شده بود.اروند میدانست که طوفان و تلاطم او در آن شب سرد زمستانی جلودار اراده شما نبود...می گفتند که شما گذرنامه کربلا داشتید.شما عشق به مولا داشتید.آری سفر نامه شما را در آسمانها امضاء کرده بودند.و شاهد این مدعا ماسه ها و شنها و موجها و تله های خورشیدی اروند بودند..اروند شاهد تشهد شما در میان موج خمپاره ها بود..کجایید مردان والفجر هشت؟.بعضی اوقات خواب می بینم .خوابی خوش.اما تا چشم باز میکنم نگاهم به قاب عکس شما می افتد..از آن روز به بعد هروقت کلمه اروند را می شنوم.به یادت میافتم.بیاد تو که فتح الفتوح کردی تویی که نظرات و پیش بینی های تئورسینهای تمام دنیا را بر هم زدی..تویی که تحسین همگان را برانگیختی ..حال ما مانده ایم و یک دنیا حسرت .