سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

قفس را نشکستم ...


دور شدم از تو ،

آرام  مثل گذشتن از یک رویا  

دور شدم از تو  آرامتر از پروانه 

نه نه مثل شبنمی زیر آفتاب 

مثال نسیمی که دور میشود از گلها 

گذشتم از کنارت  ای همدم شبهای مهتابی و ای همدم شبهای تاریک 

دور شدم از پیشت ،

آهسته اما خسته خسته  

ای یار بی وفا 

امشب بخواب میروم و تو پر بزن به حریمم 

از حریم یار بیا 

تو محبت کن به این اسیر 

تو آزاد شدی اما من به زنجیر عادت کردم 

قفس را نشکستم .

مثل تو رها نشدم . 

ای که از زخم دلم تازه تری  دلم تنگ است .

این شبهای بدون مهتاب را یکی پس از دیگری سپری میکنم .

اما چه سود  شمع را شرمنده کردم از سوختن   

رفیقم  تو با عزمی جزم پای از بند هوا گسستی

محو شدی با عشق و جوانمردی و زهد 

شربت جرات و امید و شهادت نوشیدی 

رفیقان ره بنمایید که وقت تنگ است .