سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

بابا خون داد...

حسرت آغوشش را با کدام کلمه تعریف کنم؟  

عشق را در میان کدامین سطر جستجو کنم؟   

در الفبای انتطار کدام تکلیف را ننوشتم؟   

روزی صدها بار نوشتم که بابا خون داد  

کاش بابا بجای نان و آب درس عشق و عاشقی را تمام میکرد و می رفت  

کاش یادمان میداد که بدون شیفتگی دل به کوچه ای نسپاریم  

کاش بابا درس نیمه تمام خود را تمام میکرد   

پ ن : غصه نخور دخترکم ، بابا می آید ، بابا با اسب می آید .