سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

بغض فرو خورده ممد نبودی...

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته / خون یارانت پر ثمر گشته...محمد جان نیستی ببینی که واقعا شهر آزاد گشته !!! در شهر آزادی بیداد میکند. آزادی که شما بخاطر اون خون سرخ و نازنیتون رو بر روی خاکهای گرم جنوب ریختید..باری محمد جان همه آزادند !! صدای دوپس دوپس خودروهای شهر / موزیک مغازه ها بیانگر این آزادیست . محمد جان خوب شد که نیستی ببینی چطور شهر آزاد گشته! همه آزادند. هر جور که بخواهند لباس بپوشند و هر جور که بخواهند تیپ بزنن و آرایش کنند. همه آزادند که در شهر و در انظار گناهان مشهود انجام بدن.. وقتی که در پارکها دخترکان سر بر شانه پرسکان میگذارند و ساقهای سفید دخترکان و زنان در انظار عمومی جلوه نمایی میکنند پس چی که شهر آزاد شده و همه آزادند .محمد جان شما و یاران محمدیانت شهر را آزاد کردید؟؟ شما برای آزادی شهر و شهرها فداکاری کردید؟؟ محمد جان خیالت تخت راحت همه جا و همه کس آزادند!! حتی مسئولین این آزادی را مدیون شما هستند!! مگر نه اینکه شما رفتید تا ما آزاد شویم؟! محمدجان همه آزادند که اگر امر به معروف و نهی از منکر کردیم ما را به خشک مقدس و متحجر و امل متهم کنند . محمد جان شهر آزاد شد خیالت راحت ما آزادیم .محمد جان ما آزادیم که هرکار که دلمان خواست بکنیم و گناهان مشهود انجام بدیم. و خم به ابرو نیاوریم..محمد جان وقتی اجازه نداشته باشی که تذکر بدهی و مسئولین هم فکر چاره ای نکنن پس چی که آزادیم .محمد جان ببخشید که دل نازنینت رو بدرد میارم اما بغضی فرو خورده هست که باید بگم.. اگر اون زمان با رشادتهای شما شهر آزاد شد اما الان با بیخیالی و کوتاهی و عدم لیاقت ما شهر به تسخیر شیطان و دشمنان در آمده ! محمد جان به یارانت بگو که خونشان پر ثمر گشته !! محمد جان به یارانت بگو که وقتی از برای پر کردن وقت برنامه رسانه ملی برنامه روایت فتح پخش میشه دوستان با تعجب خبر رسانی میکنن و حتی فید میزنن که دوستان پس از مدتی بالاخره برنامه روایت فتح از رسانه ملی پخش شد !!. محمدجان وقتی صفحات فرهنگی نشریات همه به سینما و فیلم و موسیقی میپردازند به یارانت بگو که خونشان پر ثمر گشته .محمد جان وقتی یادواره و سیره شهدای ما دستاویزی برای ارتقای شغلی میشود به یارانت بگو خونشان پر ثمر گشته!!راستی محمد جان نمی آیی شهر را آزاد کنی؟. پ ن بغضی بود فرو خورده که با نوای ممد نبودی ببینی ترکید.