• وبلاگ : ستارگان دوکوهه
  • يادداشت : كاروان منتظر...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام، هنوز وقتي ياد اون شب مي افتم گريم ميگيره، بغض گلومو ميگيره، چه شبي بود، من که هم سردرد يادم رفت هم خوابم پريد، بعدش هم مجلس روضه اي شده بود تو ماشين... کاش وقتي اونا منتظرما شده بودند، ما ازشون نميگذشتيم! کاش اونطرف هم منتظرما بمونن........
    پاسخ

    عليكم السلام.آره والله چه شبي بود چه حالي چه حسي .فكر كنم خدا به دل پاك شما نگاه كرد و قسمت ما هم شد ..انشاالله كه خودم شهيد ميشم و منتظرت ميمونم اونم بعد از 120 سال بياي تا شفاعتت كنم :)