سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

منای دوست....

    نظر

سالها پیش عازم سفری معنوی شدند .

همسفران کوله بار خویش را با اشتیاق بستند .

لباس احرامشان رنگ خاک بود .

قبل از رفتن به سرزمین عشق و دلدادگی باید محرم می شدند.

دو کوهه. حسینه همت. همان مسجد شجره.

همان دعای کمیل که لبیک الهم لک لبیک حاجیان سرزمین عشق و دلدادگی بود.

طوافشان محورهای عملیاتی  و نمازشان در مقام ابراهیم بود .

سعی شان  بین خاکریز و کانال .

چه صفایی داشت شتابان رفتن بسوی معبر .

إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ .

در سعی بین خاکریز و کانال خیلی ها تقصیر کردند .

خشاب ها را پر کردند تا به شیطان سنگ بزنند . آنان شیطان درون خود را کشته بودند .

در سیاهی شب تیرهایشان را سمت شیطان شلیک کردن و در سپیده به صحرای شلمچه رسیدند .

عجب محشری بود .شلمچه .

آنان در منا قربانی شدند. صحرای فکه صحرای شلمچه  همان قربانگاه عشاق حسین(ع) بود .

همان حسینی که حج را نیمه تمام گذارده و بسوی معبود خویش رهسپار شد .

حاجیان همسفر کاروان حسینی شدند.و ذکرشان  یا حسین(ع) بود.

و اینک یکی دل در عرفات نهاد دیگری در خاکریز.

 

در منای دوست جان دادن خوش است.

غرق خون در سجده افتادن خوش است .

دادن سر بر سر پیمان دوست .

خون چکان بر نیزه ایستادن خوش است..