سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

قطرات اشک تنهاییم...

اینجا جزیره ایست که دریا هیچ وقت نامه ای به آدرسش پست نکرد..

اینجا جزیره ایست که با هر طلوع و اولین تور پرستویی عاشق را صید میکرد..

اینجا مردان بسیاری به اوج بندگی و دلدادگی رسیدند..

و من بعضی وقتها به آرامی کنارشان می نشستم و دردهای مشترکمان را گریه میکردیم..

اینجا سراغ دریا را باید از گوشه چشمان این مردان گرفت..

من از مردانی میگویم که دریا در برابر چشمانشان قطره اشکی مینمود..

و موج در چشمان این مردان با طلوع صبح به ساحل آرامش می رسید...

یاد شبهایی که قطرات اشک تنهاییم را زنده کرد...

شبهایی که تنهاییم دریا را زنده می کرد...

و من اینک خسته ام ...

خسته تر از همیشه...

امشب زود بخواب می روم تا ابرها بر چشمانم ببارند..

 آنقدر ببارند که تنهاییم را معنا کنند...

پ  ن 1 : پرواز نمیدانم و پر می خواهم..:

پ ن 2 :ماه شو در آسمان شبم/ موج شو در میان تب و تابم/ یک سوال کوچک/ کی میچکد از چشم ترم؟.