پيام
+
غروب که مي شود اندوه را بين دل و ديده تقسيم ميکنم.
ديده مي بارد و دل مي تابد .
و چه سخت است که تسکيني براي دل و همدمي براي راز نداشته باشي.
غروب .ناله. و اشکهاي مدام.
شايد دنيا دلش به رحم بيايد .
دل وديده يک نخل ميخواهند.براي رهايي از غروبي دلگير.

رضا صفري
94/12/10
محدثه خانوم
براي رهايي از غروبي دلگير@};-
محمد جواد س
تشکر و ممنون.
نگارستان خيال
غروب و نخلستان... نوستالژي رمانتيک هميشگي.....بسيار زيبا..