شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ زير اندوه همان بارانم که سالهاست بر گونه هايم مي بارد ...در روزگاري که آرزوهايم را گم کرده ام... تنها و سرگردان..در زير باران ..بدون همدرد و بدون همراه...گاهي افتان و خيزان در بياباني خاموش و گاه حيران روزگار... قرار نيست ديگر بهار باشد لحظه اي شاد مي شوم و زود مي گذرد.. جايي که تو نباشي ماتم کده اي بيش نيست .. اينک باز قلم به گردش در آمد...
بيمار عشقم..گاهي با يک شقايق گاهي با يک دل تنگ.. دل تنگي که پس از بارش باران از نفس مي افتد .مي سوزد در کوي غم . ميشکند و توبه ميکند.گر ز ديده برون رفتي . دل را چه کنم؟.
دلتنگ...
تلخ ولي زيبا بود.
سلام بر شما . تشکر از عنايتتان.
مثه هميشه حرف نداشت ... شهادت نصيبت استاد
سلام آقا عليرضا جان تشکر از عنايتتون . و ممنون از دعاي خيرتون .
سلام از ما
هما بانو
خيلي خيلي زيبا سرودين
عکس و نوشته تون هر دو عالي...از اين تسبيح ها جايي هست بفروشن؟!:)
سلام ممنون از حسن نظرتون . خير مثل اين که نع . اما شبيه اين در مشهد هست :)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top