پيام
+
گويند واعظي در جايي سخن از برادري و برابري و بفکر همسايه بودن و اينکه برادراي ديني هميشه بايد بفکر برادران خود باشند و داشته هاشونو تقسيم کنند و از اين جور مسائل سخن گفت و در پايان پس از سخنراني .بطرف نونوايي رفت و يک نان سنگک دو آتيشه و دو طرف خشخاشي خريد جهت خوردن ناهار که اتفاقا آبگوشت بود . و بطرف منزل ميرفت که .مردي که در سخنراني ايشان بود .سد راه ايشان شد و گفت خب حاجي .الوعده وفا

*هور*
92/1/21
محمد جواد س
..اون چيزهايي که ساعتي پيش گفتيد رو رعايت کنيد و سهم اين برادر خود را از اين سنگک دلفريب بدهيد .واعظ هم به اندازه يک عدس ( نخود نگفتم که سوء برداشت نشه )..دي..به اندازه يک عدس از اون نون را کنده و به مرد داد .مرد هم با نگاهي تعجب ..
محمد جواد س
انگيز گفت .همين؟؟!! واعظ در حالي که انگشت سبابه خود را به بيني ميچسباند و به اطراف نگاه ميکرد .گفت هيس ساکت شو برادر که اگر برادران و خواهران ديگرمان بفهمند .همين مقدار هم به تو نميرسد.!!.
هما بانو
:D
||عليرضا خان||
هيس دارم مب خونمش ....
||عليرضا خان||
هههههه با حال بود ... ولي دست اين آقاههه تو دماخش بوده : دي
محمد جواد س
سلام تشکر از حضور همه بزرگواران ./ جناب عليرضا خان . دييييييييي
ستاره ي خاموش
:)
محمد جواد س
:)