شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سيما کاپشن محمود را برداشت و جيب هايش را گشت.!در جيب بغل فندکي ظريف و زنانه پيداکرد ودر کنارش خود نويسي از همان جنس!دردي در قلبش دويد صداي پاي محمود آمد سيما کاپشن را سر جايش گذاشت. محمود لباس که پوشيد صداي زنگ در آمد .محمود گفت عزيزم .من ميرم سرکار.ديرم شده..
....و رفت و ترک موتور دوستش نشست....... سيما لباس پوشيده و بيرون زد ماشيني را که از قبل دربست گرفته بود سوار شد و تعقيبشان کرد.ميانه راه زني خوش لباس با موهاي بلوندي که از زير شال بيرون زده بود کنار خيابان راه ميرفت. محمود و دوستش سرعتشان را آهسته کردند. نگاهشان به زن بود قلب سيما پر تپش شد.......
......... نگاهي به سر و وضع خودش و نگاهي به سر و وضع زن انداخت. زن در کوچه اي پيچيد موتور هم داخل کوچه شد لحظاتي بعد سرعت موتور زياد شد و زن جيغي کشيد و بروي زمين افتاد .موتور با سرعت دور شد .کيف زن در دستان محمود بود.!!!!!
*اخراجي*
چه هيجان انگيز :)
تشنه...
بيچاره دختره نميدونه خوشحال بشه يا ناراحت!
والا :)
قلمدون
خدا رو شکر دزد بود ! :D
رابين هود بوده :)
از دست شما جناب سلماني:) :)
اخرش پس؟:)
اول که مگه فندک، زنانه،مردانه داره؟؟بعدشم خداروشکر فندک دزدي بوده،مال هووش نبوده..:دي
به قول بقيه الحمدلله که دزد بوده:دي...حالا سيما دزد رو بهتر ميتونه تحمل کنه يا اگه شوهرش يه زن ديگه داشت؟:| فکر کنم تحمل دزد آسون تر باشه ديييييييييييييييييييييييييي
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top