پيام
+
سيما کاپشن محمود را برداشت و جيب هايش را گشت.!در جيب بغل فندکي ظريف و زنانه پيداکرد ودر کنارش خود نويسي از همان جنس!دردي در قلبش دويد صداي پاي محمود آمد سيما کاپشن را سر جايش گذاشت. محمود لباس که پوشيد صداي زنگ در آمد .محمود گفت عزيزم .من ميرم سرکار.ديرم شده..

محمد جواد س
92/1/13
محمد جواد س
....و رفت و ترک موتور دوستش نشست....... سيما لباس پوشيده و بيرون زد ماشيني را که از قبل دربست گرفته بود سوار شد و تعقيبشان کرد.ميانه راه زني خوش لباس با موهاي بلوندي که از زير شال بيرون زده بود کنار خيابان راه ميرفت. محمود و دوستش سرعتشان را آهسته کردند. نگاهشان به زن بود قلب سيما پر تپش شد.......
محمد جواد س
......... نگاهي به سر و وضع خودش و نگاهي به سر و وضع زن انداخت. زن در کوچه اي پيچيد موتور هم داخل کوچه شد لحظاتي بعد سرعت موتور زياد شد و زن جيغي کشيد و بروي زمين افتاد .موتور با سرعت دور شد .کيف زن در دستان محمود بود.!!!!!
*اخراجي*
چه هيجان انگيز :)
محمد جواد س
:)
تشنه...
بيچاره دختره نميدونه خوشحال بشه يا ناراحت!
محمد جواد س
والا :)
قلمدون
خدا رو شکر دزد بود ! :D
محمد جواد س
:)
محمد جواد س
:)
ثانيه ها...
رابين هود بوده :)
محمد جواد س
:)
قافيه باران
از دست شما جناب سلماني:) :)
*علي يزداني*
اخرش پس؟:)
محمد جواد س
:)
*بنت فاطمه*اظهر
:D
كشتي نجات ما
اول که مگه فندک، زنانه،مردانه داره؟؟بعدشم خداروشکر فندک دزدي بوده،مال هووش نبوده..:دي
مجنون الحسين ع
به قول بقيه الحمدلله که دزد بوده:دي...حالا سيما دزد رو بهتر ميتونه تحمل کنه يا اگه شوهرش يه زن ديگه داشت؟:| فکر کنم تحمل دزد آسون تر باشه ديييييييييييييييييييييييييي
محمد جواد س
:)