پيام
+
در شبانگاهان وقتي ابرها بسيار گريه کردن و باران بند آمد . بادي وزيد و ابرها را به کناري برد . دو ستاره نزديک به هم نمايان شد . دو ستاره اي که همچو گوهري درخشان در آسمان بودند . دو ستاره که هر يکي بر ديگري درخشنده تر بود . نگاهم را به آسمان دوختم .. در خيال خود دو عاشق را ديدم که يکي به ديگري چشمک ميزد .

ثانيه ها...
92/1/9
محمد جواد س
دو ستاره که فاصله چنداني از هم نداشتند . در سياهي شب نور پر فروغشان درخشنده تز از مابقي ستارگان بود . سر بلند کردم ستار ها را تماشا ميکردم و با خود مي گفتم که چقدر اين دو عاشقند . چقدر نزديک به هم . ستارگان را رصد کردم . عضو دب اکبر و دب اصغر نبودند . ستارگان بادبادکي هم نبودند آرش هم نبود . ناگهان يکي از ستاره ها چشمک زنان از ديگري دور شد و
محمد جواد س
من يقين پيدا کردم که آن ستاره جدا شونده ستاره نبود بلکه هواپيما بود و به ستاره ميماند . اينجاست که پيامرسان جاي خوبي براي فيد زدن مي شود .
مهديه...
سلام جناب سلماني :)
محمد جواد س
عليکم السلام :)
هما بانو
خدايا ااااااااااااااااااا ! :))
هما بانو
آقاي محمد جواد چقدر زيبا گفتيد ، توي يه لحظه چنان محو احساس عاشقانه شما نسبت به اين دوستاره شدم که .......:) اما خداييش آخرش رو خيلي قشنگ گفتين ، براي اولين بار بود که اينطوري قهقهه زدم
محمد جواد س
:))))) عجب . البته دوستان عادت دارند به اين افياد ( جمع فيدها ) بنده . شما هم عادت ميکنيد ددييييي
هما بانو
آخه شما که نديدن حال منو ، توي درياي احساس عاشقانه غرق شده بودم ، کمرم هم از صندلي فاصله گرفته بود ، چون همه نگاهم با سرم نزديک مانيتور و با شوق و فراوان تک تک کلمات رو دنبال مي کردم ، انگار قرار بود يه اتفاق خوبي بيوفته ،حتي سنگيني سرم يعني چونه ام که رو کف دستام جا خوش کرده بود رو احساس نمي کردم که آخرش .... و من محکم به عقب ، يعني به صندلي پرت شدم :))
محمد جواد س
:)))))))))))
.:راشد خدايي:.
u[f!