پيام
+
.چراغ قرمز است و بخاري ماشين روشن.نواي ضبط صوت ماشين ريزش برف را همراهي ميکند.از اين همه زيبايي مسرورم.ناگهان صدايي نگاهم را از منظره زيباي بارش برف ميدزدد.پسر بچه اي شايد هفت هشت ساله بيرون است و دودي از داخل يک قوطي در مياورد.براي مردم اسپند دود ميکند تا چشم نخورند.خودش از همه بيشتر دود خورده است..

هلوع♥
90/12/26

محمد جواد س
دستم را بروي بالا بر شيشه ميگذارم.که دخترم ميگويد.بابا دود اذيتم ميکنه..از جلو داشبرد.اندک پول خردي را برميدارم و به اندازه همان اندک .شيشه را پايين ميکشم.و او که شايد روي نوک انگشتان خود ايستاده پول را ميگيرد و بدون اينکه به چشمان من نگاهي کند ميرود سراغ ماشيني ديگر.. و من در شگفت از کار دنيا و مردمانش حرکت ميکنم و با خود ميپرسم .آيا بارش برف در نظر همه مردم شهر رويايي و زيباست؟
*زهرا بانو*
:(
پروانگي
.... :(
خادمة الشهدا
:(
سدرة المنتهي
:((
محمد جواد س
:(
.:راشد خدايي:.
سلام...دم عيد همه فيد بزن و بکوب راه ميندازن!!!!
محمد جواد س
سلام بر شما ..دم عيد بايد بفکر نيازمندها بود...
.:راشد خدايي:.
سلام.عجب!
در آستان جانان
http://mazandnumeh.parsiblog.com/MLink/?6068781
هلوع♥
:(