پيام
+
شب در دلم غوغاست...
چشمانم پر از اشک و در دلم آه....
و چشمان دشت خيره به ماه...
تنهاتر از سکوتم...
با لبي تب آلوده و مضطرب...
با چشماني بر خون نشسته....
در اين سوي پنجره ،دلم شعله ميکشد....
صحراي دلم در سياهي شب فرو تپيد....
بغض منتظر يک اشاره بود...
ستاره ي خاموش
97/2/7
محمد جواد س
و چشمان طوفان زده و منتظرم... شکوه گويان دريايي از اشک شد.... و آن سوي پنجره ، تقدير و سرنوشت.... لطافت باد بهار.... طراوت طلوع عشق. لبريز از شکوفه لبخند است... و اين سوي پنجره... آهنگ سينه سوز و دستهاي خالي.. هواي دلم ابريست و باد پرپر ميوزد... نگاهم در سينه آسمان ميسوزد... اشک نيست. خون دل است که ز حسرت چکيده....
محمد جواد س
دلم محمل نشين صحراست... شرح حال نپرس از من خسته دل.... دردي به سينه دارم..... شرح غم و درد و افسوس ميگويم.... زهر فراق را نوشيده ام. بر دوش ميکشم علم حسرت را... داغ فراق گر چه دلم را ميگدازد... اما ندايي ميگويد . آرام باش . اندکي صبر ... سحر نزديک است ....