گفتم کجا؟
گفتا به خون.
گفتم چرا؟
گفت از جنون!
گفتم که کي؟
گفتا کنون.
گفتم نرو...
خنديد و رفت.......
نقاره هايت بانگ فراق مي دهند...
آپم.
سلام جناب آقاي سلماني...
شهيد کسي است که به تعبيري ساده و سليس بخاطر آرامش و حفظ و استقلال و هم نوايي و وحدت وطن پا در عرصه ي جنگ مي گذارد و خود مي داند که ارزش جان دادن بخاطر وطن و ارزشهاي اسلامي وطن چقدر مهم و حيات بخش است. کاش بتونيم ذره اي از فداکاري هاشون رو جبران کنيم …کاش…
گفتم : محمد اين لباس جديدت خيلي بهت مياد!گفت: لباس شهادته !گفتم: زده به سرت! گفت: مي زنه ايشالله !
چند ثانيه بعد از انفجار رسيدم بالاي سرش، نا نداشت، فقط آروم گفت: ديدي زد!
. . .