دلم زهجر شهيدان چرا نمي لرزد براي دوري ياران چرا نمي لرزد دلي که سنگ شده از قصاوت بي حد دمي بياد شهيدان چرا نمي لرزد ز فعل زشت من عرش خدا به لرزه آمده ز ارتکاب گناهان چرا نمي لرزد
لطافت از دل من رفته و دلم مرده به وقت خواندن قرآن چرا نمي لرزد ميا مجلس ذکرم ولي دلم آرام به شوق ديدن جانان چرا نمي لرزد نمي تپد دل من لحظه ايي خدا گونه شده سراچه ي شيطان چرا نمي لرزد وجود کاهل من در سکون بي فکريست به زير کوه گناهان چرا نمي لرزد دلم زديدن هر روي خوش به لرزه آمده بياد مه روي دوران چرا نمي لرزد دل خراب من از دوري گل زهرا سلاماللهعليه است نگار مانده به هجران چرا نمي لرزد
سلام ...عالي بود ...موفق باشيد