سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

اندک اندک جمع مستان میرسند...

 

و باز هم خبر بازگشت پرستوهای عاشق...

.خبر رجعت یاران سفر کرده..

.بازگشتی عاشقانه ..

امروز شهر و دیارما شاهد بازگشت شهدا به موطن و به دیار خویش میباشد .

و باز هم تکه های استخوان شهدا....

این اجساد مطهر، پیام آور ایثار و از خود گذشتگی و جانفشانی ها و ایستادگی هاست...

آی شهدا حال که ذره ذره وجود شما پس از سالها به دیار خود بازگشته باید پیامی داشته باشید.

گمانم جسم خاکی و دل  شما برای روضه مادر تنگ شده ؟

راستی گفتم مادر .

.از مادر چه خبر؟

نمیدانم شاید رجعت شما در این ایام همنوایی شما با عزاداران و شیفتگان اهل بیت باشد...

ای شب شکنان صحنه نبرد و ای شب زنده داران سنگرهای عشق آمده اید تا شب تیره ما را با عطر حضورتان و با عطر وجودتان به صبح برسانید؟

آمده اید تا همنوا با تمام عاشقان در عزای مادر شرکت کنید؟..

گفتم مادر یاد پهلو افتادم .

گفتم مادر یاد بازو افتادم...

آری پس از مدتها دوباره کاروانی می آید .

کاروان نور

کاروانی مقدس..

حدیث نفس رزمندگان بود که در مناطق عملیاتی زمزمه می کردند .

مصداق...

.اندک اندک جمع مستان می رسند/

اندک اندک می پرستان میرسند/

دلنوازان ناز نازان در ره اند /

گلعذاران از گلستان میرسند /

اندک اندک زین جهان هست و نیست /

نیستان رفتند و هستان میرسند...